پست های ارسال شده در شهریور سال 1384

  گل های سرخ داخل آشپز خانه چهره ای رقت انگیز، پلاسیده و کبود دارند. سرهای آنها مانند سری است که در کودکی داشتم ... ادامه مطلب

  کافی است تمام روز غایب باشم. وقتی باز می گردم ناگهان لاله های خم شده به سوی روشنایی، سر فرود آورده به ... ادامه مطلب

  زندگی برای من چیزی است که می تواند مرا از جا برکند، به زمین بکوبد، زخمی کند و در برابرم به ... ادامه مطلب

  یک گاو. یک گاو با دو بال. بی کم و بیش همین است  آن چیزی که من هستم. گاوی هستم که ... ادامه مطلب

  در این صبح، نمی دانم چرا و چگونه توده ای از تصویر  هایی که در سالهای اخیر دیده ام در ذهنم ... ادامه مطلب

  گاهی میل مردن دارم، مثل کودکی که هوس می کند هدیه اش را پیش از موعد باز کند. *******  

  ساعاتی دراز ماندن در بستری در اتاق و به پرده ای که می جنبد در باد نگاه کردن. آیا کاری بهتر ... ادامه مطلب

  روشن است: همه آنچه دارم ، به من داده شده است. همه آنچه می توانم از زندگی،سادگی و آرامش داشته ... ادامه مطلب

  چه میکنی در این زندگی؟ هیچ،فقط یاد می گیرم. چه یاد می گیری؟ هیچ،فقط یاد می گیرم. *******