پست های ارسال شده در اسفند سال 1381

هر کاری کردم ديدم نمی تونم درباره عاشورا بنويسم.اصلا من قد اين حرفا نيستم. غم اين روزها اين قدر رو ... ادامه مطلب

ازکناره های افق تیره ترم، ازاندوه نخل های تنها محزون تر، هراسم از تلنگر بی مهابای زمانه است، و خروشم ... ادامه مطلب

دختر روستایی بسیار زیبایی، به بازار مکاره رفت.در چهره اش سوسن و گل سرخ بود.موهایش به غروب خورشید می مانست ... ادامه مطلب

عشق، عشق می آفریند، عشق، زندگی می بخشد، زندگی، رنج به همراه دارد، دلشوره، جرأت می بخشد، جرأت، اعتماد به ... ادامه مطلب

روزی، زیبایی و زشتی در ساحل دریایی به هم رسیدند و به هم گفتند:«بیا در دریا شنا کنیم.»برهنه شدند و ... ادامه مطلب

سفر مشهد با تمام خوبی هاش تموم شد. من برای اولين بار بود که همسفرهام می دیدم اما در همون ... ادامه مطلب

میلاد یکی کودک شکفتن گلی را ماند، چیزی نادر به ... ادامه مطلب